علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

شیطونک عمه

عکس علی آقا ...

اینجا تو پارک رو به رو خونتون بودی بابا حامد ازت عکس گرفت اینجا سوار لند رووری حالا بزرگ شدی جریانشو برات میگم عزیزم گشتم برات عکسا تولدتم بزارم ولی پیداش نکردم خدا کنه پاک نشده باشه عمه........... دوست دارم  خیلی زیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد     ...
30 دی 1391

سرماااااااااااااااااا خوردی باز عزیزم ....

اخه من موندم چیزه دیگه ای نبود تو بخوری؟؟؟؟؟  همش سرما میخوری چراااااااااااااااااا؟؟؟؟الاهی فدات شه  عمه که تب داری مامان و بابا بردنت دکتر الان زنگ زدن.. گفت یه ویروسه خدا رو شکر گلوت چرک نداره چند  روز دیگه خوب میشی پری شب شام و ناهار اینجا بودید انقدر آتیش سوزوندی که نگو مشاالله خیلی  شیطونی از دیوار راس میری بالا یهو خونرو زیرو  رو میکنی منم همش دنبالتم آخه بخدا میترسم یه وقت زبونم  لال از جایی شوت شی پایین.......برا همین کلی حرص میخورم تازه وقتی مییای اینجا نمیخوای بری خونتون  که با گریه میبرنت بزار من درسم تموم بشه کلا وسایلاتو میارم اینجا پیش خودم باشی که انقدر حرص  نخوری ق...
30 دی 1391

آخ شیرین زبونین منو کشته ...

( انه ایییدا )  یعنی.... عمه بیا ( انه اییییش ) یعنی ....عمه بشین کنارم ( آییش )  یعنی .... شیشه شیر ( هاپا ) یعنی .....عروسکت که من خریدم برات و میگی ( آبا ) یعنی .... نوشابه ( لی ) یعنی .........کلید ( بیشتر منظورت کلید ماشینه ) ( لولات ) یعنی ......شکلات دییییییگه یادم رفته بیشترشو....ولی حرف زدنت من و کشته بخدا. امروز از مدرسه یه راست اومدم  پیشت...  کلی خوش گذشت بهم البته پدر منو در آوردی از بس منو با خودت این ور اون ور کشوندی تازه مجبورم  میکنی بیام توتختت بشینم باهات بازی کنم ....نمیگی عمه این قدو هیکلو چیجوری اینجا جا بده؟؟؟؟ البته بگم که بنده هیکلم خوبه و تو تخت ...
27 دی 1391

لولات....(شکلات) ....

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام علی آقا چطورااایی؟؟؟؟ چند روز پیش مامان مطهره یه چیز برام تعریف کرد  گفتم....  بگم برات تا بفهمی چه شیطونکی بودی عزیییییییییییییییییزم................. اول این که شما خیلی شکلات دوس داری و میخوری بعش این که به شکلات میگی :(لولات) چند روز پیش مامان بزرگت از شمال اومده بود خونتون اول رفتی به مامان مطهره گفتی : (مامان لولات)    بعدم اشاره کردی به جایی که شکلات اونجا بود مامان جونت که خیلی مهربونه که بنده عاااشخشم  دلش  میسوزه و بهت شکلات میده اونو که نوش جان کردی تندی    میری پیش مامان بزرگت و آروم طوری که مامان مطهره نشنوه ...
16 دی 1391

اخ اخ اخ اخ....

سلاااااااااااااااام عزیز دلم چطوری ؟؟؟فردا خونه مامان حمیده قراره نذری بپزن هفته دیگه هم ما خودمون میپزیم عکساشو میگیرم میزارم تو وبلاگت فردا هم شما مییای بالا پیش عمه جونت...امروز رفتم خرید برات ١ لباس و شلوار با جوراب خوشگل خریدم مبارکت باشه جیگررررم   اهان....   یاد گرفتی میزنی پشت دستت و میگی اخ اخ اخ اخ الاااااااااااااهی ....تازه میگی: (انه دس)بخوانید :(عمه  درس بخون)بله دیگه همین مونده بود تو یه ذره بچه به من بگی درس بخون   البته من در کل فدای    شمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا  میشم...........     ...
13 دی 1391

به قول خودت عس...(عکس علی جون)

این ژست و نگاه کنید......وای من فدات شم الاهی این عکس مال همون شبیه که سرما خورده بودی و  بدجور تب داشتی نگا قیافتو!!!!! الااااااااااهی من فدات شم اخ خداااااااااااااااااااااااااااا اینجا شما در حال به هم ریختن جا مدادی بنده هستی به رو خودتم نمیاری و رو کتابای من بیچاره  طراحی میکنی!!!!! ...
7 دی 1391

ای بابااااااااااااااااااا ....

وااااااااااااای علی من تورو اخر سر قورتت میدم امروز از بس فشارت دادم قرمز شدی و دادت در اومد و در  کمال...  ناباوری گفتی((((( انه ای باااابااااااااااااااااااااااااا)))) یعنی من غش کردم بماند که بعدش چقد بوست کردم  که اخر سر از دستم به مامان زری پناه بردی الاهی من فدات بشم که دیگه داری بزرگ میشی  اوووووووووووم بووووووس
5 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیطونک عمه می باشد